جدول جو
جدول جو

معنی لوت خواره - جستجوی لغت در جدول جو

لوت خواره
(وَ شِ)
لوت خوار:
شیرخواره چون ز دایه بسکلد
لوت خواره شد مر او را می هلد.
مولوی (مثنوی نیکلسون دفتر 3 ص 73)
لغت نامه دهخدا
لوت خواره
لوت خوار: شیر خواره چون ز دایه بسگلد لوت خواره شد مر او را می هلد. (مثنوی نیک. 73: 3)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لت خوار
تصویر لت خوار
آنکه سیلی بخورد، توسری خور
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ کُ)
نعت فاعلی از لوت خوردن. که لوت خورد. که لوت خوردن کار اوست:
هرکه روزی برّه ای تنها نخورد
در میان لوت خواران مرد نیست.
بسحاق اطعمه.
و رجوع به لوت شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا رَ / رِ)
چوبخوار. چوب خوارک. سرفه. (زمخشری). ارضه. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) (دستور اللغه). موریانه. اورنگ (در تداول مردم قزوین). رجوع به موریانه شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
کسی که دوغ خورد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(چَ سَ)
گوشت خوار. گوشت خور: چنانکه چو گوییم حیوان، هم ستوران گیاه خوار و هم ددگان گوشتخواره... همه گفته شود. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 234). رجوع به گوشتخوار شود
لغت نامه دهخدا
(وَ دَ / دِ)
مرکّب از: بت = آهار واش جولاهگان + خواره = خورنده، دشنام گونه ای است جولاهگان را:
یاقوتی جولاهه بمرد و دو پسر ماند
زان پیرک جولاهۀ بت خوارۀ بدخواه.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(حُ)
توسری خور. زبون
لغت نامه دهخدا
آنکه لوت خورد کسی که طعامهای لذیذ خورد هر که روزی بره ای تنها نخورد در میان لوت خواران مرد نیست. (بسحاق اطعمه لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوغ خواره
تصویر دوغ خواره
کسی که دوغ خورد
فرهنگ لغت هوشیار
گوشت خوار: چنانکه چو گوییم حیوان هم ستوران گیاه خوار و هم ددگان گوشت خواره... همه گفته شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت خوار
تصویر لت خوار
آنکه سیلی خورد، زبون توسری خور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوت باره
تصویر لوت باره
((رِ))
پرخور، حریص
فرهنگ فارسی معین
پوزه، کسی که بدترین غذا را می خورد، پرخور
فرهنگ گویش مازندرانی